چشم یار
12 اسفند 1394 توسط سرباز گمنام
من از اشکی که میریزد زچشم یار میترسم..
از ان روزی که اربابم شود بیمار میترسم..
رها کن صحبت یعقوب ودوری وغم فرزند..
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم..
من از روزی که عاشورا شود تکرار میترسم..